چهارشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۵

"مرداد لعتنتي "1984

هميشه خواب ها از ارتفاع ساده لوحي خود پرت مي شوند
و مي ميرند
من شبدر چهار پري را مي بويم كه روي مفاهيم كهنه رويده است
كافيه سرت رو از پنجره وبلاگت بيرون بياري تا باد نرم دست بكشد ميان موهايت و فراموش كني كه قدم هايت را روي زميني
بر مي داري كه سايه سنگين " ناظر كبير" حتي براي يك لحظه از سر كسي كم نمي شود
خبر سخنراني اكبر گنجي را در ينگه دنيا بخواني كه مي خواهد راجع به آپارتايد جنسي در ايران حرف بزند و از خودت بپرسي كه چه مي خواهد بگويد آقاي روشنفكر سياسي زندان رفته و اعتصاب غذا كشيده
احترام اقاي گنجي سر جاي خودش و اصلا همين كه موضوع يكي از سخنراني هايش را راجع به مسائل زنان انتخاب كرده براي يك مرد ايراني ( هرچند از نوع اصلاح طلبش ) پيشرفت خوبي است
اما من مطمئنم كه آنچه گنجي خواهد گفت چندان مرهمي نخواهد شد كه بخواهي به زخمي ببندي و دلخوش كني
همانطور كه خاتمي چندين و چند بار آب پاكي را روي دست زناني از جمله خود من ريخت كه منتظر بوديم از كنده اصلاح طلبي دودي بلند شود
هزار سال پيش اين جمله را نوشته بودم كه : زن بودن در دنيايي كه مردان بر آن حكومت مي كنند " بودن" عجيبي است انگار كه تمام قد در برابر آفتاب ايستاده باشي و كسي از روي سايه ات كه بر زمين افتاده بخواهد لباسي برايت بدوزد . در هر دوره تاريخي برايمان يك جور لباس دوختند (شبيه تفاوت سايه هاي صبح و سايه هاي غروب ) و وادارمان كردند اين قبا هاي كژ و كوژ را بپوشيم و ما هم مطيعانه براي آن كه خودمان را با شرايط وقف بدهيم تا مي شد قد و قامتمان را كژ و كوژ كرديم و قوز كرديم تا با معيار هاي زيبايي شناسي و نجيب شناسي!! حضرات جور در بياييم
و جز آنكه زن باشد و در ميان معركه كسي چه مي داند معني تمكين جنسي زن مسلمان از شوهرش چيست؟ فرق آن با تجاوز چيست ؟ بين گرفتن مهريه با پولي و كه سكس ووركر ها مي گيرند چه فرقي وجود دارد؟
وحجاب و نداشتن حق طلاق و نداشتن حق تصميم گيري براي ازدواج و محل زندگي و اشتغال و حتي خارج شدن از خانه و نداشتن حق حضانت فرزندان و تحت كفالت بودن از گهواره تا گور چه مزه اي مي دهد ؟
و نفس كشيدن و راه رفتن درروزگاري كه فرهنگ وحشيانه عصر در آموزش و پرورش و صدا و سيما ديكته مي شود .
باز داغ كردم شايد علتش اين سر شماري مسكن و نفوس باشد كه مامورش دم در از من پرسيد
سرپرست اين خونه كيه؟ تحصيلاتش چيه؟ چند نفر عائله دارد ؟ و بعد صندوق صدقات در خانه داريد ؟ و حالا كه نداريد آيا نمي خواهيد ؟
نمي دونم چرا حتي تكرار اين اصطلاحات حقوقي كه از فقه گرفته شده اند حال مرا بد مي كند
آيا دوباره من از پله هاي كنجكاوي خود بالا خواهم رفت
تا به خداي خوب كه در پشت بام خانه قدم ميزند سلام بگويم؟
حس مي كنم كه وقت گذشته است
حس مي كنم كه" لحظه" سهم من از برگهاي تاريخ است
يك مكث براي اشرف كلهري كه حكمش سنگسار است و تمام

۲ نظر:

  1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  2. "انگار كه تمام قد در برابر آفتاب ايستاده باشي و كسي از روي سايه ات كه بر زمين افتاده بخواهد لباسي برايت بدوزد "
    معععععععرکه است این تشبیه و این جمله!!معرکه !

    پاسخحذف