شنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۶

"من موجودي هستم به اسم " ناموس مردم



با رفيق 16 ساله داشتيم در پياده روي نزديك خوابگاه قدم مي زديم و صحبت مي كرديم . سال هاي اولي بود كه دانشگاه قبول شده بوديم . دقيقا يادم هست كه من داشتم با هيجان و حرارت از جشنواره « كن» و فرق هاي آن با « اسكار» مي گفتم و رفيق 16 ساله گوش مي داد و تاييد مي كرد . در حين صحبت يك لحظه , متوجه مرد نه چندان جواني شديم كه از مقابل مي آمد
با كت شلوار و ريش و در صورتش چنان حالت بدي بود كه بعد اين همه سال هنوز فراموش نكرده ام . گوشه هاي دهانش كف كرده بود و تند تند و پشت سر هم كلمات خيلي خيلي ركيك ومستهجني را خطاب به ما دو نفر تكرار مي كرد . اين تصويري بودكه در يك گذر لحظه اي نگاه , در ذهنم ثبت شد و گرنه بر طبق يك قانون نا نوشته بين من و رفيق 16 ساله , در اين جور موارد سرمان را مي انداختيم پايين و رد مي شديم و هر دو وانمود مي كرديم كه چيزي نشنيده ايم يا نديده ايم . هر دوي ما خيلي معمولي لباس مي پوشيديم . مانتو هاي بلند و گشاد و تيره رنگ با مقنعه . مقنعه من ممكن بود كمي عقب برود اما مال رفيق 16 ساله ابدا . هنوز چند سالي مانده بود تا در دايره لغت هايمان خط چشم و رژ لب و كرم پودر , جا بگيرد . با همه اين ها رفيق 16 ساله از من خيلي مودب تر و پاستوريزه تربود
خواستم بر طبق همان قانون نانوشته كه حكم مي كرد , ما هيچ كدام هيچ چيز نشنيده ايم , عمل كنم و بحثم را ادامه دهم . به گمانم چند جمله اي را هم به زبان آوردم اما چشم هاي رفيق 16 ساله چنان گرد شده بود و وحشت زده و متعجب كه نتوانستم . مكثي كردم . رشته افكار هر دويمان پاره شده بود
قانون نا نوشته را زير پا گذاشتم و با تلخندي پرسيدم : « به نظرت اين يكي هم داشت راجع به "كن" حرف مي زد؟»
هر دويمان از اين شباهت "صوتي" كلمات ركيك مردك لعنتي با موضوع صحبتمان به خنده افتاديم . بحث ما آن روز نيمه كاره ماند اما از آن روز به بعد " جشنواره كن " اسم مستعاري شد براي متلك هاي ركيك و صحنه هايي از اين دست. بيچاره جشنواره كن عزيز من
در مورد لباسي كه پوشيده بوديم توضيح دادم و مي خواهم كمي هم از خياباني بنويسم كه چندين خوابگاه دختران دانشگاه علوم پزشكي و دانشگاه بوعلي سينا در آن بود , خيابان هايي كه همه به ميداني مي رسند به اسم ميدان امامزاده عبد الله . ميداني كه بقعه و گنبد يك امامزاده را در خود جاي داده است و اگر سوار تاكسي هاي همدان شويد بعضي از راننده ها به اين ميدان كه مي رسند صداي ضبط صوت را كم مي كنند و زير لب دعايي يا صلواتي مي فرستند .
اما ماشين هاي عروس همدان رد خور ندارد كه حتما براي تبرك هم كه شده از همه جاي شهر مي آيند و چند دوري دور امامزاده مي ‍چرخند
امامزاده اي كه در اين چند سالي كه در همدان بوده ام هميشه در حال ساخت و ساز و توسعه بوده است
نه, قصد ندارم اين نتيجه گيري را بكنم كه مذهب هياتي و موقوفه بازي و مانتو هاي بلند وگشاد و تيره , چقدر در ارتقا فرهنگ مردمي كه در فقر و جهل دست و پا مي زند ناتوان است
مدت هاست كه اين عادت نتيجه گيري را كنار گذاشته ام . من فقط خواستم از اين حس و خاطره هر ساله بگويم . هر سال نزديك تابستان و امسال كمي زودتر به غيرت آقايان در حاكميت بر مي خورد و شلوار هاي كوتاه , مانتوهاي تنگ و روسري هاي شالي دختران و زنان تبديل مي شود به يكي از مهم ترين مسائل كشور اسلامي و مخل امنيت ملي و سياسي و ديني
از خطبه هاي نماز جمعه هاي شهر هاي دور و نزديك بگير تا نطق هاي پيش از دستور مجلس و در هر سخنراني بي ربط و با ربطي همه خواستار اصلاح وضعيت موجود هستند
زور نيروي انتظامي ما به عبد المالك ريگي و اشرار سيستاني نمي رسد , به دختر ها و تين ايجر ها كه مي رسد و با افتخار آمار مي دهند در اولين روز طرح مبارزه با بد حجابي در تهران 347 نفر تذكر گرفته اند و 117 نفر دستگير شده اند و منتقل شده اند به وزرا كه عكس و جرمشان در سابقه شان ثبت شود و تعهد بدهند كه ديگر از اين غلط ها نمي كنند . 59 نفررا هم فرستاده اند دادگاه كه بدانند يك من ماست چقدر كره دارد
اما من به همه اين ها هم كاري ندارم من فقط مي خواهم راجع به اين كلمه " نواميس مردم " بنويسم
وقتي مي خواهند از ما زنان دلجويي كنند كه فقط ما نيستيم كه هميشه در سيبل و هدف حمله حاكميت هستيم در ساسله جرم ها " مزاحمت براي نواميس مردم" را هم اضافه مي كنند
خداي ي ي من !!! آخه چي بنويسم
فقط يك لحظه فكرش رو بكنين كه مفهوم اين جمله چيه؟؟!! معني اين جمله اينه كه وقتي اون آقاي نا محترم اون كلمات ركيك و مستهجن رو خطاب به من و رفيق 16 ساله مي گفت جرمش اين بود كه مزاحم ناموس پدر من و پدر رفيق عزيزم شده بود . و به اين ترتيب پدر هاي ما مي توانستند شاكي باشند اما ما بره هاي چشم و گوش بسته و لال فقط بايد سرنوشت محتوممان را تحمل كنيم و مانتو هاي گشادتر و بلند تر و سياه تري بپوشيم به اين اميد كه غريزه هاي به شدت محترم مردان هرزه خياباني بر پدران ما رحمي كنند و از جا نجنبد
يعني همه معصوميت و آرامش ما كه لجن مال مي شد به چيزي كمتر از هيچ گرفته مي شود
خداي من
نمي تونم ادامه بدم

۱ نظر: