چهارشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۵

چهارشنبه 10 خرداد 85 لحظه هاي ناب بي تاب شدن

در پيچ تند كردستان و پشت فرمون خوش ركاب به اين نتيجه رسيدم كه كه آرزو هام رو جدي بگيرم و اين كه ارزوهاي بزرگ ادم به هيچ وجه معني كشك رو نمي دهد معني دوغ رو هم نمي ده واين نتيجه براي من كه هزار سال است كه با تموم سلول هاي خاكستري و غير خاكستري ام تلاش كرده ام تا قوانين دنيا رو بجاي ارزو هاي عجيب و غريبم جا بزنم خيلي ارامش داره
چقدر جمله بدي شد اما منظورم اينه كه يه موقع شايد 6 سال پيش برام ارزو بود كه يه شب در حال رانندگي نوار خيابون خيسه شهره رو گوش بدم و چند روز پيش خيلي اتفاقي اون اهنگ رو لابلاي نواري كه مال پسر كوچولو بود و من در ظبط خوش ركاب گذاشته بودم شنيدم . خيلي حال داد يعني يك دفعه بردم يكسره به 6 سال پيش و همون لحظه كه به نظرم اين ارزو خيلي دست نيافتني بود البته اون موقع راهم رو گم كرده بودم و با بنزين كم در ترافيك گير كرده بودم
اما به هر حال شايد يك روز اين همه قصه هاي نگفته روي كاغذ بياد شايد يك روز انتقام روز هاي سرد و خالي وحشتناك استيجري بخش داخلي رو با يك قبولي رزيدنتي بگيرم و شايد شايد و شايد و اين سه بار تكرار كردن شگرد فروغ است
اين روز ها خيلي به اين فكر مي كنم كه اخرش رزيدنتي ايران رو مي دم يا بي خيال وطني مي شم كه شباهتي به بنفشه ها ندارد و نمي شود ان را با خود برد به هر كجا كه عشق ادم مي كشد و اين همه حرف براي اين بود كه يادم بيايد نوشتن يك داستان كه شاهكار باشد را هزار بار بيشتر در خواب و خيال ارزو كرده ام و ارزو هاي ادم معني كشك را نمي دهد همين طور كه معني دوغ را نمي دهد هر چند كه دست نيافتني تر باشد از شنيدن يك اهنگ موقع رتنندگي در شب
و با همه اين كه سعي خودم رو براي هماهنگ شدن با دنيا . و فهم قوانين اون مي كنم اما لحظه هاي بي تاب شدنم يك چيز هاي ديگري هستند .
بفرما اين هم يك نوشته كه بعد از خوندن يك كتاب داشتم: م
هيچ چيز قشنگ تر از فيلم پري نمي تونه اين حس من رو برسونه اون جا كه خسرو شكيبايي داره راجع به نوشتن
حرف مي زنه و فقط ميگه : نوشتن نوشتن نوشتن
اين سه بار تكرار كردن شگرد فروغ است و من به اين فكر مي كنم كه چطور چند لحظه پيش نمي تونستم روي صندلي بند بشم و به ناچار اومدم اينجا تا سرم رو بذارم روي صفحات وب خداي من! خداي من !خداي من!
و اين سه بار تكرار كردن شگرد فروغ است
قضيه اين كتاب جديد سپيده شاملو است به اسم ( سرخي تو از من ) توي اين كتاب بد جوري روانكاوي رو برده در دل ادبيات و معجون مست كننده اي براي من درست كرده چه چيزي در اين كتاب هست كه خوندنش براي من اين همه جذابه ؟ امروز فقط دارم درمان ها رو مي خونم درمان آسم
و دلم براي پسر كوچولو تنگ شده خيلي خيلي زياد ولي اون كارش تا 12 روز ديگه طول مي كشه و نمي تونه پيش مامانش برگرده و حالا مي خوام برم سراغ آسم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر